Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Careers
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (6033 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
frisk
U
ازخوشی جست وخیز کردن تفتیش وجستجو کردن بانشاط
frisked
U
ازخوشی جست وخیز کردن تفتیش وجستجو کردن بانشاط
frisking
U
ازخوشی جست وخیز کردن تفتیش وجستجو کردن بانشاط
frisks
U
ازخوشی جست وخیز کردن تفتیش وجستجو کردن بانشاط
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
frisks
U
تفتیش وجستجو
frisk
U
تفتیش وجستجو
frisking
U
تفتیش وجستجو
frisked
U
تفتیش وجستجو
inspects
U
تفتیش کردن
inspected
U
تفتیش کردن
inspecting
U
تفتیش کردن
inspect
U
تفتیش کردن
seach
U
تفتیش کردن
inspected
U
بازرسی کردن تفتیش کردن
inspect
U
بازرسی کردن تفتیش کردن
inspects
U
بازرسی کردن تفتیش کردن
inspecting
U
بازرسی کردن تفتیش کردن
cavorted
U
جست وخیز کردن
cavorting
U
جست وخیز کردن
lopes
U
جست وخیز کردن
cavorts
U
جست وخیز کردن
loping
U
جست وخیز کردن
lope
U
جست وخیز کردن
cavort
U
جست وخیز کردن
loped
U
جست وخیز کردن
tumble
U
جست وخیز کردن پریدن
leapfrog
U
باجست وخیز حرکت کردن
tumbles
U
جست وخیز کردن پریدن
skip
U
جست وخیز کردن تپیدن
skylarks
U
تفریح وجست وخیز کردن
hop
U
جست وخیز کوچک کردن
leapfrogs
U
باجست وخیز حرکت کردن
leapfrogging
U
باجست وخیز حرکت کردن
skipped
U
جست وخیز کردن تپیدن
hopping
U
جست وخیز کوچک کردن
skylark
U
تفریح وجست وخیز کردن
hops
U
جست وخیز کوچک کردن
tumbled
U
جست وخیز کردن پریدن
skips
U
جست وخیز کردن تپیدن
leapfrogged
U
باجست وخیز حرکت کردن
sikt
U
باجست وخیز رقص کردن
hopped
U
جست وخیز کوچک کردن
galumph
U
جست وخیز نشاط انگیز کردن
searchingly
U
تجسس تفتیش کردن وارسی کردن وارسی
search
U
تجسس تفتیش کردن وارسی کردن وارسی
searched
U
تجسس تفتیش کردن وارسی کردن وارسی
searches
U
تجسس تفتیش کردن وارسی کردن وارسی
to exclaim with joy or anger
U
ازخوشی یا خشم فریادزدن
radiant look
U
نگاهی که حاکی ازخوشی یاامیدواری باشد
sprightly
U
بانشاط
lighthearted
U
بانشاط
vivaceous
U
بانشاط
alacritous
U
بانشاط
fresh
U
بانشاط
freshest
U
بانشاط
fresh-
U
بانشاط
grig
U
شخص مسرورو بانشاط
unwearied
U
بانشاط خسته نشده
forage
U
تلاش وجستجو برای علیق
foraging
U
تلاش وجستجو برای علیق
forages
U
تلاش وجستجو برای علیق
foraged
U
تلاش وجستجو برای علیق
censorship
U
تفتیش
detection
U
تفتیش
inspection
U
تفتیش
searched
U
تفتیش
inquisitions
U
تفتیش
searches
U
تفتیش
inquisition
U
تفتیش
searchingly
U
تفتیش
search
U
تفتیش
search warrant
U
حکم تفتیش
searcher warrant
U
اجازه تفتیش
search warrant
U
اجازه تفتیش
court of inquiry
U
دادگاه تفتیش
search warrants
U
حکم تفتیش
courts of inquiry
U
دادگاه تفتیش
search warrants
U
اجازه تفتیش
visit
U
بررسی تفتیش
right of visit
U
حق بازرسی و تفتیش
boarding party
U
تیم تفتیش
boarding parties
U
تیم تفتیش
visited
U
بررسی تفتیش
visits
U
بررسی تفتیش
search warrants
U
حکم تفتیش منزل
search warrant
U
حکم تفتیش منزل
inspective
U
وابسته به تفتیش و بازرسی
expertism
U
تفتیش و رسیدگی خبره کارشناسی
water bailiffs
U
مامور تفتیش کشتیها در بندر
checkroom
U
اطاق تفتیش اثاث وبارمسافرین
to let somebody treat you like a doormat
<idiom>
U
با کسی خیلی بد رفتار کردن
[اصطلاح]
[ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
unmew
U
رها کردن ازاد کردن ول کردن مرخص کردن بخشودن صرف نظر کرن
inquisitions
U
تفتیش عقاید مذهبی از طرف کلیسا
inquisition
U
تفتیش عقاید مذهبی از طرف کلیسا
frisk
U
جست وخیز
gambols
U
جست وخیز
spring
U
جست وخیز
frisking
U
جست وخیز
springs
U
جست وخیز
frisks
U
جست وخیز
gambolling
U
جست وخیز
frolicking
U
جست وخیز
capers
U
جست وخیز
capered
U
جست وخیز
skitter
U
جست وخیز
saltation
U
جست وخیز
caper
U
جست وخیز
gambolled
U
جست وخیز
gambade
U
جست وخیز
bound
U
جست وخیز
frolic
U
جست وخیز
frolicked
U
جست وخیز
gambol
U
جست وخیز
gamboled
U
جست وخیز
exultance
U
جست وخیز
tittup
U
جست وخیز
capriole
U
جست وخیز
frisked
U
جست وخیز
frolics
U
جست وخیز
gamboling
U
جست وخیز
salience
U
چابکی درجست وخیز
friskier
U
جست وخیز کنان
friskiest
U
جست وخیز کنان
saleintiant
U
درحال جست وخیز
saliency
U
چابکی درجست وخیز
saleint
U
درحال جست وخیز
jumpingly
U
جست وخیز کنان
lopes
U
بجست وخیز دراوردن
loping
U
بجست وخیز دراوردن
loped
U
بجست وخیز دراوردن
lope
U
بجست وخیز دراوردن
skippered
U
جست وخیز کننده
skippers
U
جست وخیز کننده
skippering
U
جست وخیز کننده
frisky
U
جست وخیز کنان
coltish
U
جست وخیز کننده
skipper
U
جست وخیز کننده
curvet
U
شوخی جست وخیز
discharge
U
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharges
U
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
loping
U
جست وخیز وشلنگ تخته
loped
U
جست وخیز وشلنگ تخته
lope
U
جست وخیز وشلنگ تخته
lopes
U
جست وخیز وشلنگ تخته
sink or swim
<idiom>
U
افت وخیز درکاری داشتن
capturing
U
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
captures
U
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
countervial
U
خنثی کردن- برابری کردن با- جبران کردن- تلاقی کردن
capture
U
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
challengo
U
ادعا کردن دعوت کردن اعلام نشانی اسم عبور خواستن درخواست معرف کردن
verifying
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verify
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifies
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verified
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
foster
U
تشویق کردن- حمایت کردن-پیشرفت دادن- تقویت کردن- به جلو بردن
shoot
U
جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
shoots
U
جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
orients
U
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
orient
U
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
orienting
U
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
cross examination
U
تحقیق چندجانبه بازپرسی کردن روبرو کردن شواهد استنطاق کردن
surveys
U
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
survey
U
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
to temper
[metal or glass]
U
آب دادن
[سخت کردن]
[آبدیده کردن]
[بازپخت کردن]
[فلز یا شیشه]
surveyed
U
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
assigns
U
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
to appeal
[to]
U
درخواستن
[رجوع کردن به]
[التماس کردن]
[استیناف کردن در دادگاه]
assigned
U
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
calk
U
بتونه کاری کردن زیرپوش سازی کردن مسدود کردن
serve
U
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
served
U
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
serves
U
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
buck up
U
پیشرفت کردن روحیه کسی را درک کردن تهییج کردن
assign
U
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assigning
U
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
tae
U
پرش کردن با پا دفاع کردن و با پا ضربه زدن و خرد کردن
to inform on
[against]
somebody
U
کسی را لو دادن
[فاش کردن]
[چغلی کردن]
[خبرچینی کردن]
concentrate
U
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
concentrates
U
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
concentrating
U
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
soft-pedaled
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalled
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalling
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft pedal
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedal
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaling
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedals
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
crossest
U
تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
time
U
تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
preached
U
وعظ کردن سخنرانی مذهبی کردن نصیحت کردن
crosses
U
تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
sterilised
U
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
sterilises
U
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
sterilize
U
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
withstand
U
مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
preaches
U
وعظ کردن سخنرانی مذهبی کردن نصیحت کردن
timed
U
تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
times
U
تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
infringed
U
تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
married under a contract unlimited perio
U
زن گرفتن شوهر کردن مزاوجت کردن عروسی کردن با
infringes
U
تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
sterilising
U
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
to use effort
U
کوشش کردن بذل مساعی کردن سعی کردن
infringe
U
تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
Recent search history
Forum search
1
Potential
1
strong
1
To be capable of quoting
1
set the record straight
1
Arousing
1
pedal pamping
1
construed
1
این نوشته(پرسش خود را ارسال کنید) درست روی بخشی که فرمان جست وجو می دهد می افتد و مانع پیدا کردن معنای کلمات می شود. چه باید کرد
1
meaning of taking law
1
Open the "Wind Farm" subsystem and in the Timer blocks labeled "Wind1" and "Wind2", Wind3" temporarily disable the changes of wind speed by multiplying the "Time(s)" vector by 100.
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com